هفته ای که گذشت ، دارای دو سالگرد تولد بود که به شکل عجیبی همزمان شده اند ، دویست امین سالگرد تولد آبراهم لینکلن و چارلز داروین.
در ظاهر ، این دو نفر هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند. یکی پرزیدنت یک جمهوری تازه استقلال یافته بود که از میان آتش جنگ داخلی کشورش را به سلامت عبور داد ، هرچند خودش جان در این راه گذاشت ، دومی یک طبیعی دان انگلیسی بود که با تلاش و سعی فراوان ، توانست یکی از مهم ترین راز های سر به مهر تاریخ طبیعت را بگشاید.
آرا و عقاید لینکلن ، زمینه ساز گرایشی سیاسی در جهان شد که از پس تمامی مدعیان قرن بیستمی ش بر آمد و آمریکا را به عنوان مهد تمدن و دموکراسی در سراسر جهان نامور کرد. لینکلن ، برابری انسان ها و آزادی برده ها را ایده آلی قرار داد که برایش ورود آمریکای نوپا را به یک جنگ داخلی ناگزیر می کرد. اما امروز لینکلن را وحدت دهنده آمریکا می دانند. دکترین سیاسی لینکلن ریشه آرا و عقاید سیاستمداران و متفکران امریکایی شد و نام او مصادف با برابری خواهی است.
چارلز داروین اما ، یک بیولوژیست پرشور بود که تحصیل پزشکی را برای فهم بهتر گونه های بی مهره زیر دریا رها کرد و قدم در راهی گذاشت که چهره علم مدرن را از اساس دگرگون کرد. تا پیش از داروین ، علوم زیستی ، تنها نوعی از علوم توصیفی بودند که به شکلی کور ، فقط اجزای یک گونه را توصیف می کرد ، داروین با نظریه تکامل ش ، جانی تازه به علوم بخشید. اما انعکاس اصلی تفکرات داروین ، ناشی از برداشت مقایسه ای بود که داروین میان انواع حیات انجام داد :تنها توضیح منطقی که برای شباهت های آشکار ظاهری و آناتومیک میان گونه ها وجود داشت این بود که انها منشا مشترکی داشته اند. داورین از وجود ماده وراثتی خبر نداشت ، گرچه یک صد سال بعد کشف و توسعه ان تنها نظریه وی را تایید می کرد. داروین اما دو بخش بسیار مهم بر تئوری ش داشت که هر دو باعث فهم جدیدی از انسان شد ، انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی. در منشاء گونه ها ، او نوشت که چگونه میان انواع زنده ، رقابتی در می گیرد برای استفاده حداکثری از منابع و قوی ترین مابقی را در این نبرد حذف می کند. هم چنین او به خوبی توانست توضیح بدهد که چرا خصوصیاتی که ابداً در جهت بقای یک گونه نیست ، به دلیل ایفای نقش اساسی در ایجاد جاذبه جنسی و مغازله ، حفظ شده و عامل بقای گونه برتر میان اعضای گونه شده است.
نوشته های داروین ، گرچه با مخالفت و موافقت از سوی مذهبی ها روبرو شد ، اما دیدگاهش جهانی شد و به سرعت ، فهم انسان مدرن را از خود از اساس دگرگون کرد ، به شکلی که زمینه برای شکل گیری شاخه های مهمی از علم پزشکی را فراهم کرد و نهایتاً رمز دیگری از طبیعت یعنی روان انسان را موضوع بحث یک علم دیگر کرد.
داروین به سبب حمایت از آرای خودش، تبدیل به سمبل فهم جدید از منشا انسان از میمون های حد واسط شد به شکلی که کاریکاتور وی با بدن یک میمون ، تقریباً برابر با نشانه این نگاه مدرن شد.
در سایت مجله تایم ، نظر سنجی در جریان بود که از میان این دو به نظر شما کدامیک ، اثری ژرف تر بر شکل دادن دنیای مدرن داشته اند ، وقتی من رای دادن داروین با اختلاف جلو بود.
شباهت دیگر که البته تصادفی نیست ، مربوط به یادمان های این دو شخصیت است. لینکلن بروی صندلی بزرگی نشسته و در پارکی در واشنگتن به یادبودش ساخته شده ، آرام و مقتدر به نتیجه تلاش هایش ، آمریکای امروز می نگرد.
در موزه تاریخ طبیعی لندن نیز ، در ضلع شمالی ساختمان ، محل تلاقی دو راه پله ای که به بخش نگه داری سنگ ها و بخش تاریخ تکامل انسان می روند ، مجسمه بر صندلی تکیه زده چارلز داروین را گذاشته اند که به صحن اصلی ، با آرامش می نگرد.جایی که تاریخ طبیعی را با زحمت فراوان امثال او جمه آوری کرده اند.
اهمیت این دو شخص ، بی شک این قدر هست که یک پست را به آن اختصاص می دادم. تولدتان مبارک آقایان
Posted by » Blog Archive » ریچارد داوکینز از چارلز داروین میگوید on فوریه 21, 2009 at 15:23
[…] http://www.danieljafari.com/?p=۱۷۵ […]
Posted by در روز داروین چه گذشت؟ « ناباور on فوریه 21, 2009 at 17:56
[…] / داروین، تولدت مبارک! / چارلز داروین 200 ساله شد / دو سالگرد تولد خجسته / گزارش: دویستمین سالگرد تولد چارلز […]
Posted by در روز داروین چه گذشت؟ « نا با و ر on مارس 24, 2009 at 18:38
[…] پارتی / دویست سال داروین / چارلز داروین 200 ساله شد / دو سالگرد تولد خجسته / گزارش: دویستمین سالگرد تولد چارلز […]
Posted by حمید طاهری on اوت 26, 2009 at 04:58
سلام دوست عزیزم
سوالی که خیلی دوست دارم دوستان داروینیسم به آن پاسخ گویند این هست
۱-ميمون هاى دنيا با گذشت قرنهاى متمادى چرا هيچ كدامشان تكامل پيدا نكرده و انسان شوند؟ امروز با دنياى پيشرفته ارتباطات چرا شنيده نشده است يک ميمون براى نمونه تكامل يافته و انسان شده باشد؟ مگر مى شود در يك مرحله از زمان ميمون تكامل يابد و انسان شود و بعد توقف پيدا كند و تكامل را از قاموس خود بيرون اندازد؟؟؟
در وبلاگ واقعیت چیست منتظرتان هستم
Posted by بیانکونرو on سپتامبر 1, 2009 at 18:22
اسباب شرمندگی ست که این مقدار دیر جواب می دهم. از بابت انچه نوشته اید اجازه بدهید فرصتی دست دهد تا مفصل تر بنویسم چرا فکر می کنم که شما اصولا برداشتی معوج از داروینیسم و تکامل دارید.
موفق باشید