خبر مرگ غیرمنتظره یک وبلاگ نویس دیگر ، تنها چیزی بود که می توانست اوضاع سال در حال عبور را در ذهن ناظران بدتر کند. دستگاه تواب ساز امنیتی ، که به جهت رعب انگیز شدن دارای اختیار تام است و کاملاً فراقانونی عمل می کند ، بعضی وقت ها دست ش در می رود و این طوری دسته گل به آب می دهد.
برای حاکمیت ، تصفیه این دستگاه یا حتی قانونی کردن ش ، به معنی نابود کردن ش است. ظاهراً حاکمیت امید تمام ناشدنی به این ماشین خشن بسته است و علی رغم قدیمی و به روغن سوزی افتادن ش ، و با وجود اینکه می داند اصلاً بهینه عمل نمی کند ، هرگز حاضر به تعویض ش با گونه ای نو نیست.
سالی که گذشت ، ایران با رکورد دار نابود کردن فیزیکی گروهی کرد که وجه مشترک شان ، تحصیل کرده بودن ، در همین سیستم تربیت شدن ، و بالاخره وب لاگ نویس بودن بود.
با توجه به تعطیلی دو هفته کشور ، بعید است که فشار داخلی قابل توجهی به حاکمیت برای این قتل وارد شود ، اما بهترین فرصت برای کاندیداهای ریاست جمهوری فراهم شده است که قانون گرایی خودشان را نشان بدهند. مطابق قوانین اسلامی هم ، کسی که محاکمه شده است ، در زندان مسئولیت جان و سلامتی ش ، بر عهده مسئولین زندان است. کاندیدای ریاست جمهوری می تواند وعده پیگیری چنین پرونده ای را بدهد.به شکل کاملاً قانونی.
نظام تا به امروز نشان داده که این خدمتگزاران وفادار ش را «لو» نمی دهد و به هیچ چیزی نمی فروشد. امروز اما کسانی که به این کارها گمارده شده اند ، بسیار رده پایین تر از مثلاً سعید امامی هستند ، به قول معروف هنوز ترفیعات را طی نکرده اند تا مثل اسلاف شان ، در پست و مقام و منصب بنشینند و برای ما فلسفه ببافند.فعلاً کار عملی دارند و در این مرحله است که شاید بشود کمی بر این ماشین فشار وارد آورد.
در شادی سال نوی خود، به یاد امیدرضا هم باشید.