دشنه و کوه عضله

نوشته های این روزهای وب فارسی برای من که فقط خواننده بودم جالب توجه بود. جنبه های زیادی از موضوع مورد بحث واقع شد، شخصا چیزی ندارم که به نوشته ام درباره اعدام که در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه مقاله نویسی وبلاگستان شد و سال پیش اینجا بازنشرش کردم اضافه کنم. اما دو نکته به گمانم گفتنی ست:

یک، برادر مقتول همان موقع که معلوم شد قاتل زیر سن قانونی است و کسانی زمزمه کردند که اعدام کردنی نیست، گفت اتفاقا اعدام شدنی است و در همان محل به زودی ترتیب اش را خواهیم داد. حالا جمع عظیمی در وبلاگ ها گیر داده اند به ده بیست هزار نفری که شاید همان کسانی باشند که بابت رشادت هایشان جلوی گارد و نیروی انتظامی و بسیج در شلوغی پسا انتخابات، مورد ستایش همین وبلاگی ها بوده اند، که چرا رفتید و چرا تماشا کردید. خیلی خوب حرف تان درست، اما یکی  رفت از برادر مقتول بپرسد کدامین اکسیر را داشت که قاتل را به این فور و فوت فرستاد بالای چوبه دار؟ در این مملکت به شهادت ریاست قوه قضاییه هزاران نفر محکوم به اعدام وجود دارد که حکم شان اجرا نمی شود. کسی پرسید این برادر چه داشت که سن مقتول را ناپلئونی و به حساب قمری درست کرد تا قوانین «حیات بخش» اسلام جاری بشوند؟

در جامعه استبداد زده، هرگز یک قانون برای همه وجود نداشته است. از همان روز اول، دادگاه «روحانیون» را از مردم عادی سوا کردند، رسیدگی به جرایم آدم های خودی، کاملا مجزا از مردم عادی انجام می شود. مخالفت هم زیاد نبوده، تا بوده در این مملکت آپارتاید برقرار بوده، آقای خمینی هم به منتفع بودن خانواده شاه و نزدیکان اش و عده ای خارجی از کاپیتولاسیون معترض بود، و الا با امتیازات ویژه و قوانین دوگانه و چندگانه مشکلی نداشت. خودش که سر کار آمد، قبض و بسطی افسانه ای به چند قانونی بودن مملکت داد:‌یک سری قوانین برای مردان، یک سری برای زنان، یک سری برای اتباع بیگانه (که حتی با جاسوسی کردن، روی گل سرطان رییس جمهور یک کشور دیگر مشمول عفو می شوند)، یک سری برای اتباع داخلی سرکش. حالا وقت طرح این پرسش است که برادر مقتول که آشکارا نه از طبقه حاکم است و نه روحانی ست، چطور توانسته حکم را بگیرد و پای اجرایش هم بیاستد؟

دو، در جامعه استبداد زده، «قدرت» از برای قدرت ستایش می شود. از اطرافیان تان چند نفر را می شناسید که با ترس همراه با ستایش از اطلاعاتی بودن و سپاهی بودن فلانی تعریف کرده باشند؟ اولین واکنش نوجوانانی که از دست حزب الهی ها و گشت هایشان فراری اند به این موضوع که اینها بی سیم دارند و سلاح حمل می کنند چیزی غیر از تمنای داشتن همین هاست؟ قدرت تمنا می شود، چون دولت وجود ندارد، چون قانون بازیچه ای ست در دستان مامورش و وسیله ای برای کنترل است در دستان واضع اش.

در یک بحث فیس بوکی، نوشته بودند که به فروپاشی اجتماعی رسیده ایم. من در پاسخ نوشتم که به این حد بدبین نیستم، ما در زمینه اعدام پیشرفت نکرده ایم اگرچه پسرفت هم نکرده ایم. دلیل در جا زدن هم موکول شدن این جور بحث ها به بعد از رسیدگی به موضوعات آنی تر است.

2 responses to this post.

  1. درود
    ضعف فرهنگی ناشی از شرایط اجتماعی ست .و اینبار حضور خبرنگار و فیلمبردار به نسبت به دیگر اعدامها بیشتر بود انگار خود حکومت با چشم پوشی از عواقب تصویری که به جهانیان ارائه میکند مذاق ایرانی ها را ارجع تر دانسته است . هنوز هم برای من تصاویری با این ویژگی جالب ودیدنی نیست ولی انگار در اینجا محکوم به دیدن این تصاویر هستی به همان اندازه ی ستایش قدرت که شما نوشتید . وقتی وارد محل کار میشوی و یا دوستی را بعد از مدتی میبینی با ذوق عجیبی تصاویر قتل و اعدام قاتل و جنازه های مثله شده را از داخل مموری گوشی یا فایل اشتراک سرور به تو نشان میدهد که انگار شما رو به یک پرس شیشلیک تو تنگه واشی دعوت کرده ، انتظار تشویق و تمهید دارد . تجربه ی شخصی من در زمان خدمت سربازی زمانی که در کلانتری یکی از محله های ورامین بودم خود مثنوی هفتاد من است و یکی از وظایف ما در زمان پست اعدام یا پست جنازه همین متفرق کردن مردم از محل واقع بود . جلوگیری از دیدن ، صحنه های مورد علاقه شان کار بسیار سخت و بعضی اوقات خطر ناک بود .
    واما تعجیل در اعدام روح الله داداشی به خاطر نپرداختن به جزئیات این قتل است و به خاطر داستان مرد قوی دیگری که با ضربات شمشیر سامورایی شخص دیگری را به قتل میرساند و در حال حاضر متواری و در خارج از کشور است و همین طور قتل همسر ناصر محمد خانی حرف و حدیث پشت سر ورزش پهلوانی و ایرانی ورزشکاری که در مقابل اسرائیل از مبارزه دست میکشد بیش از این نشود ترجیحن باید تعجیل کرد تا از غرور ملی این ورزشکاران محافظت شود.

    پاسخ

    • بله ، من هم فکر می کنم که یک دلیل زود اعدام کردن اش این بود که نمی خواستند معلوم بشود «قویترین مرد» که اتفاقا هوادار رییس دولت کودتاست ، سر هیچ و پوچ جان باخته. اما موضوع بعدی دیگر هم دارد به نظر من. شرایط زیادی از جمله همین ارتباطات با قدرت هم بی تاثیر نبود در اجرا. به هر حال موضوع این است که یک قانون برای همه متاسفانه وجود خارجی ندارد.

      پاسخ

برای دانیال جعفری پاسخی بگذارید لغو پاسخ