مقاله به شدت خواندنی جناب نیکفر ، علی رغم طولانی بودن ( که بیشتر شبیه یک جزوه اش می کند ) دارای نکات ظریفی ست که فکر کردم با توجه به این که به شکل بسیار خامی خودم با بعضی مفاهیم ش ور رفته بودم ، اینجا کمی مفصل تر به مرور در مورد ش بنویسم .
اولین مفهومی که در نوشته جناب نیکفر به آن اشاره نسبتاً مبسوط شده ، رابطه دولت – امت ، یا با ارفاق ، دولت – ملت است. این رابطه در ایران امروز به شدت پیچده است. من در ذهن با خود مرور می کردم که امروز ، علی رغم وفاداری درصد بسیار کمی از مردم ، جمهوری اسلامی از طریق توزیع منابع ملی به صورت رانت ، بخش قابل توجهی از مردم را با خود همراه کرده است. نه در باور به ایدئولوژی حاکم ، بلکه در پذیرش سیستمی که از اساس ناپایدار و ناعادلانه است. سه دهه زنده بودن در این سیستم ، مردم را به شدت وابسته به رانت خواری کرده است ، همان قدر که حاکمیت را وابسته به اعتبار ناشی از توزیع رانت کرده است.
در فکر بودم که شاید بتوان بدیلی برای حاکمیت کنونی امروز ایران تصور کرد ، که ملایم تر باشد و به اصطلاح دندان هایش را کشیده باشند ، اما تقریباً همواره به این نتیجه یاس امیز می رسیدم که هرگونه تغییر رادیکالی در ساخت قدرت ، نارضایتی مردم را به دنبال خواهد داشت. فکر کنم که بهتر باشد آدم زیاد هم به فکر تغییر نباشد ، چون به قول نیکفر ، تصور اینکه وضعی بدتر از وضع موجود نیست ، ابلهانه است.
اینکه کل مسئله را به «مردم لایق حکومت شان هستند» فرو بکاهیم ، پاک کردن صورت مسئله است. ایران امروز ، بازتابی ست از مقدرات ، اینکه می بایست که تلاش یک دولت دیکتاتور برای مدرنیزه شدن ، به یک انقلاب بیانجامد ، و از میان همه طیف ها ، یک گروه با خشونت حداکثری تفکر خود را حاکم کند ، و حضور سه دهه ای این تفکر ، رسوبات غلط فراوانی به جا بگذارد که حتی بخشی ش توسط خود حاکمیت امروز ایران قابل پذیرش نباشد. از پس این مقدرات ، شاید بشود تصور یک آینده روشن تر را داشت ، ولی ایده ال بودن ش به شدت محل شک است.
مسئله ای که نیکفر به آن نپرداخته ، این هست که اگر در این مسیر طوفانی هر گروه دیگری تفکر ش را حاکم می کرد ( مثلا بگیرید چپ مذهبی) باز هم این در هم تنیدگی ملت و دولت رخ می داد؟
نظر شما چیست؟